ریحانهریحانه، تا این لحظه: 17 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

ریحان جیگر

ماجراهای مهد

1390/7/25 15:19
نویسنده : مامان جون
185 بازدید
اشتراک گذاری

سلام قشنگمقلب

الان ساعت دو بعد از ظهره و شما هم توی مهدت هستی . تو این یه ماهه که داری میری مهد سه تا شعر و سوره عصر و همزه و چند تا حدیث و چیزای دیگه مثل علوم،ریاضی، زبان، هوش و.....رو یاد گرفتین و سوره فیل رو هم دارین یاد می گیرینتشویق. تقریبا تا دو هفته اول خیلی خوب می رفتی مهدهورا اما نمی دونم چی شد که بعد از دو هفته وقتی میخواستیم بریم مهد تو خونه بدون هیچ مشکلی حاضر می شدی و توی راه هم با هم شعر و قرآن رو تمرین می کردیم اما تا می رسیدیم دم در شروع می کردی به گریه ناراحتکه منم حتما باید بیام تو یا اینکه می گفتی اصلا دلت نمی خواد بری و وقتی می گفتم چرا چیزی نمی گفتی. راستش خیلی بچه توداری هستی و خیلی هم حساس.اگه از یه چیزی ناراحت بشی کلی باید التماست کنم تا بگی چی شده . مثلا یه نمونه اش اینکه با هم رفته بودیم بیرون و تو و بابایی با هم رفتین تو یه مغازه و منم از تو ماشین داشتم می دیدمتون. بعد یه دفعه تو شروع کردی به گریه و بابا تو رو آورد پیش من و من هر چی پرسیدم چی شده جواب نمی دادی آخرش مجبور شدم ببرمت مغازه و یه چیزی برات بخرم تا بگی چی شده. آخرش گفتی که یه آقاهه باهات حرف زده بودبامن حرف نزن.خودمونیم خیلی کلکی ها تو هم خوب راهشو بلدی اول باج می گیری بعد حرف می زنی.

خلاصه بعد از کلی اصرار که چرا با گریه میری مدرسه گفتی بچه ها تو رو می زنن. منم بهت گفتم که به خانوم معلمتنون بگو. بالاخره یه چند روزی رو هم با همین ادا اطوار رفتی و از همه بدتر اینکه معمولا خودم میام دنبالت ولی یه روز که بابا اومد دنبالت کلی گریه که من بابابا نمی آم و باید مامان بیاد دنبالم و کلی آبروی ما رو بردی.اوه

ولی خدا رو شکر الان یه چند روزی هست که ازت قول گرفتم که هم تو رفتنی گریه نکنی و هم اگه بابا اومد دنبالت باهاش بیای و تو هم دختر خوش قولی هستی سر قولت موندی و این چند روزه خوب رفتی.تشویقماچ

امیدوارم همیشه موفق باشی

حالا می خوام این سه تا شعر رو که یاد گرفتی رو برات اینجا بنویسم تا یادگاری بمونه:

آموزشگاه:

اینجا یه آموزشگاست-خیلی بزرگ و زیباست

هر روز اینجا می آییم-با اینجا آشناییم

خوشحال و شاد و خندان-هستیم تو کودکستان

خانوم مربی به ما - یاد میده خیلی چیزا

شعر میخونه هزارون- قصه میگه برامون

با ما مثل مادره- از هر گلی بهتره...........(نیومده از هر گلی بهتر شد؟؟؟متفکرابرو)

آهای آهای بچه ها- گلهای باغ دنیا

مثل یه باغ اینجا- پر از گلای زیبا

بقیه شعر ها رو هم بعدا برات می تویسم گلکم



پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان نفس طلایی
26 مهر 90 20:57
خودت با معلمش حرف بزن نذار بزننش یادش بده خودش از خودش دفاع کنه


اتفاقا بهش گفتم اول تو هم یه دونه بزن بعد برو به معلمت بگو
مامانی طاها
27 مهر 90 20:51
ماشالله این مهدهای کودک و مربیاش که خیلی توجه می کنن به این بچه ها مثلا فقط شهریه اشون رو بگیرن خیالشون جمعه آخه اکثر مربیها هم تخصصشون این نیست


موافقم خودم که یه چند باری از پشت پنجره به درس دادن یکی از مربیا گوش می کردم خیلی دلنشین نبودو حتی یه کلمه انگلیسی رو دقیقا اشتباه داشت یاد میداد. البته خدا رو شکر مربی ریحانه خوبه ( ظاهرا)
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ریحان جیگر می باشد