ریحانهریحانه، تا این لحظه: 17 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره

ریحان جیگر

بدون عنوان

1390/8/14 21:27
نویسنده : مامان جون
167 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر گلم. نمی دونم چرا چند وقته اصلا حوصله ندارم بیام برات بنویسم. شایدم به خاطر اینه که هیچ اتفاق خاصی هم تو این چند وقت نیفتاد. جز اینکه پنج شنبه جمعه اون هفته رفتیم تهران . و بعدش هم دوباره روز از نو و روزی از نو . بابایی که حسابی سرش شلوغه و از صبح تا بعد از ظهر بیرونه و تو هم که هر روز میری مهد و منم که هر روز کارهای روزمره. اینا هم که نوشتن نداره . تا همینجاش هم نمی دونم چرا اینا رو نوشتم . پس فعلا خداحافظ عزیزکم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان نفس طلایی
14 آبان 90 22:06
خواهر جونم ماییم که از زندگی مون خاطره و حرف می سازیم من که هنوز بچه ندارم ببین چقدر حرف دارم واسه گفتن الحمدلله این همه خاطره خوب از کوچولوگی های ریحان بنویس خودت رو مشغول کن بیا با هم بخونیم واسه ارشد


مامان نفس طلایی
17 آبان 90 14:25
سلام مشهد بودم دیشب رسیدیم


سلام زیارت قبول ما رو هم دعا کردین؟
مامان نفس طلایی
18 آبان 90 14:02
بله که دعا کردیم مگه میشه خواخورجان و فراموش کرد ریحانه چه میکنه


الحمدلله خوبه
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ریحان جیگر می باشد